www.iiiWe.com » یکصدمین سال پایه‌گذاری «دبیرستان فردوسی تبریز» جشن گرفته شد

 صفحه شخصی امیر یاشار فیلا   
 
نام و نام خانوادگی: امیر یاشار فیلا
استان: اصفهان - شهرستان: اصفهان
رشته: کارشناسی نقشه برداری
شغل:  ویراستار، روزنامه‌نگار، کارشناس تولید محتوا و رسانه‌گر حوزه‌ی شهر، ساختمان، معماری و مهندسی
تاریخ عضویت:  1389/06/12
 روزنوشت ها    
 

 یکصدمین سال پایه‌گذاری «دبیرستان فردوسی تبریز» جشن گرفته شد بخش عمومی

6


پنج‌شنبه‌ی هفته‌ی گذشته (۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۵) و در آستانه‌ی روز بزرگداشت فردوسی، یکصدمین سالگرد پایه‌گذاری و آغازبه کار دبیرستان ماندگار فردوسی تبریز، به‌عنوان دومین دبیرستانِ ایران (پس از دبیرستان البرز تهران) با حضور دانش‌آموزانِ دهه‌های گذشته‌ی این آموزشگاهِ پابرجا و با شور و اشتیاقی وصف‌ناشدنی برپا شد؛ موسپیدانی که از جای‌جایِ ایرانزمین و حتا از بیرون از مرزهای این مرز و بوم آمده بودند تا در این آیین شرکت کنند.

مینا بازگشا، خبرنگار ایرنا در تبریز در این باره می‌نویسد:
ساعت ۹ و ۵۰ دقیقه‌ی صبح است. برای پوشش خبریِ این جشن به دبیرستان فردوسی تبریز آمده‌ام؛ از در مدرسه که پا به درون می‌گذارم، با خوش‌روییِ دانش‌آموزان و مسئولان مدرسه، به محل برگزاری جشن راه‌نمایی می‌شوم.
حیاط مدرسه حسی نوستالژیک را به هر تازه‌واردی به این بنای تاریخی القا می‌کند: ساختمان‌های قدیمی در کنار ساختمان‌های تازه، نرده‌های سبزرنگِ پنجره‌های بزرگِ کلاس‌ها، نیمکت‌هایی که در کنار باغچه‌های کوچک در حیاط مدرسه گذاشته شده‌اند ... . مسیر را که می‌پیمایم، در برابر خود دیواری نقاشی‌شده را می‌بینم که تصویری از مدرسه با چند دانش‌آموزان در آن طراحی شده است.

وارد ساختمان اصلی که سالن همایش در آن است، می‌شوم. دانش‌آموزان و مسئولان مدرسه با گشاده‌رویی و لبِ خندان به همه‌ی میهمانان خوش‌آمد می‌گویند و آن‌ها را راه‌نمایی می کنند. در این بخش، برگزارکنندگانِ جشن سیاهه‌هایی را برای نوشتنِ نام میهمانان به تفکیکِ همکاران، فارغ‌التحصیلان و خانواده‌ی شهدا در نظر گرفته‌اند.

برای رفتن به سالن همایش که در طبقه‌ی یکم است، باید از پله‌ها بالا بروم. مادری را می‌بینم که آرام‌آرام و به‌سختی از پله‌ها بالا می رود. دو پله مانده به کریدور می ایستد؛ از کنار او می‌گذرم، اما یک پله که بالاتر می‌روم، برمی‌گردم تا بپرسم «مادر جان، برای بالا آمدن نیاز به کمک دارید؟»، که می‌بینم ایستاده تا اشک‌هایش را پاک کند.

متوجه نگاه‌های کنجکاوم شده است؛ می‌گوید: «سه فرزندم در این مدرسه درس خوانده‌اند و من ۱۲ سال از عمر خود را برای پی‌گیریِ امور تحصیلی فرزندانم از پله‌های این مدرسه بالا و پایین رفته‌ام. یاد آموزگاران و مدیرانی افتادم که برای اعتلای فرهنگ کشورم تلاش کردند و اکنون در کنار ما نیستند. یاد دوستان شهید فرزندانم افتادم ...».


ساعت ۹ و ۵۵ دقیقه است. در تبریز هم مانند بیش‌تر جاهای ایران معمولاً مراسم و آیین‌ها با نیم ساعت تأخیر برگزار می‌شوند و این به یک رسم تبدیل شده است. به همین دلیل، صندلی سالن‌های همایش دیرتر از موعد اعلام‌شده پر می‌شوند.
با این پیش‌زمینه‌ی ذهنی وارد سالن همایش می‌شوم: در سالنی که ۵۵۰ صندلی دارد، بیش از ۴۰۰ صندلی پر شده‌اند! موسپیدانی که با شور و اشتیاقی وصف‌ناشدنی در سالن حضور دارند، دانش‌آموزان و دبیرانی هستند که سال‌های زرین زندگی خود را در این مدرسه گذرانده‌اند؛ دانش‌آموزانی که هر کدامشان اکنون برای خود شخصیتی اجتماعی هستند. برخی از آن‌ها حتا پدربزرگ شده‌اند. چهره‌های سرشناسی در سالن حضور دارند که در زمینه‌های گوناگونِ علمی، فرهنگی، ورزشی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، از نام‌آوران این سرزمین هستند و اکنون برای زندگی در جای‌جای این کره‌ی آبی ـ خاکی ـ درون یا بیرونِ ایران ـ پراکنده شده‌اند.

تنور گفت‌وگو، دیدار، روبوسی و گرفتن عکس‌های دونفری و چندنفری گرم است. دوستانی که پس از سال‌ها یکدیگر را می‌بییند، آموزگارانی که دانش‌آموزان برای دیدنشان و بوسیدن دستانشان بی‌تاب‌اند، همه در این سالن گرد آمده‌اند.
سخنرانان این جشن، مدیرکل آموزش و پرورش استان و فرماندار شهرستان تبریز هستند. پس از سخنرانیِ آن‌ها برنامه‌ی شاد گروه موسیقی سنتی «ماهور» اجرا می‌شود و سپس نوبت به رونمایی از تمبر مدرسه‌ی فردوسی و کتاب «دبیرستان فردوسی تبریز در تاریخ و فرهنگ ایران» می‌رسد.

بخشی از برنامه‌های جشن هم به نماهنگی از تاریخچه‌ی دبیرستان اختصاص دارد، که در آن عکس‌هایی از مدیران و آموزگاران دبیرستان فردوسی به تصویر کشیده شده؛ و دانش‌آموزانِ پیشینِ دبیرستان، از آغاز تا پایانِ پخش آن، با ابراز احساسات و تشویق‌های بی‌وقفه‌ی خود، فضایی ویژه و توصیف‌ناپذیر پدید می‌آورند.
همچنین، در نماهنگی دیگر، تصویرهای دانش‌آموزانِ شهیدی برای حاضران پخش شد که روزگاری در این مدرسه درس می‌خوانده‌اند و درس را رها کرده‌اند تا برای دفاع از خاکِ عزیز میهن راهی جبهه‌های جنگ شوند. در این بخش از برنامه، علاوه بر مادران و خواهرانِ آن شهیدانِ پرافتخار که در جشن حضور داشتند، چشمان همه‌ی همکلاسی‌های پیشینِ آن رستگاران و همه‌ی حاضران، پر از اشک شده بود.

در بخش بعدیِ برنامه، پروفسور فرهاد قابوسی که از دانش‌آموزان این مدرسه بوده و برای شرکت در جشن صدسالگی دبیرستان فردوسی از آلمان به ایران آمده بود، به نمایندگی از نسلِ پیشینِ دانش‌آموزان مدرسه به سخنرانی پرداخت و از تأثیر دبیران خود در پروراندنِ قابلیتِ توجه و دقت در علم و فلسفه گفت.

پس از سخنرانی‌ها همه‌ی دانش‌آموزان قدیمی مدرسه به حیاط رفتند و در کنار آموزگاران خود، یاد روزگارانِ گذشته را زنده کردند: جمع‌های چندنفره که دور هم جمع شده بودند، هریک داستان‌هایی گوناگون از دهه‌های پیشین را بازمی‌گفتند.
به درون «موزه‌ی آموزش و پرورش» که در ساختمان آجری خشتی و زیبای Hشکل ایجاد شده، پا می‌گذارم. راهرو پر است از عکس‌های نام آوران و دانش‌آموزان و دبیران و مدیرانِ این مدرسه. شور و شوقِ این مردان سپیدمو ـ که برخی حتا ۹۵ساله‌اند ـ چنان وافر است که انگار بواردِ جمعی با میانگین سنیِ هفده ـ هژده سال شده‌ام! به عکس‌ها نگاه می‌کنند و نزدیک‌تر می‌روند تا از روی عکس‌های دسته‌جمعی، خود و دوستانشان را شناسایی کنند،. گاهی هم یکدیگر را با نام کوچک ندا می‌دهند که «بیا این عکس را ببین».

در آخر سالن اتاقی است که بر سردر آن نوشته شده «کلاس خاطره‌ها». از در که وارد می‌شوم، یک سروان نیروی انتظامی را می‌بینم که روی یکی از نیمکت‌های چوبی کلاس نشسته و با دیدن من اشک‌هایش را پاک می‌کند. نزدیک می‌شوم و پس از معرفی خود می‌پرسم: دانش‌آموز این مدرسه بودید؟ می‌گوید: بله، در سال ۱۳۷۷ فارغ‌التحصیل شدم و برای شرکت در این جشن پس از سال‌ها به تبریز آمده‌ام.
می‌پرسم: دلتان برای کلاس های درس تنگ شده است؟ پاسخ می‌دهد: من اکنون استاد جرم‌شناسی دانشگاه افسری هستم، ولی شور و شوقی که در این کلاس‌ها تجربه کردم، هیچگاه بازنمی‌گردد. این مدرسه جایگاه ویژه‌ای در زندگی من داشته و دارد.

کم‌کم این اتاق هم پر می‌شود از دبیران قدیمی و دانش‌آموزانِ سپیدموی پیشین، که به یاد ایام قدیم گرد هم می‌آیند و مبصر خود را صدا می‌کنند.
دو ساعت از نیمروز گذشته، اما هنوز بیش از نیمی از این جوان‌های دهه‌های گذشته نمی‌توانند از مدرسه‌شان ـ از دبیرستان فردوسی تبریز ـ دل بکنند ... .

دبیرستان ماندگار فردوسی تبریز یکی از نخستین دبیرستان‌های ایران به شمار می‌رود که یک سده‌ی پیش به دست فرهنگیان، مدیران و آموزگارانِ سخت‌کوش و نام‌آوری همچون لقمان ادهم، میرزا تقی‌خان رفعت، اسماعیل امیرخیزی، میرزا باقر نطاق و ابوالقاسم فیوضات بمیاد گذاشته شد، که هر یک از آن‌ها ستاره‌ای درخشان در آسمانِ دانش، ادب و فرهنگ کشورمان در دوره‌ی نوین به شمار می‌رفتند.

این دبیرستان در آغاز به خاطر همزمانی گشایش آن با میلاد پیامبر اسلام و نیز به خاطر ورود محمدحسن‌میرزا، ولیعهد قاجار به تبریز، «مدرسه‌ی مبارکه‌ی محمدیه» و «مدرسه‌ی متوسطه‌ی محمدیه» نامیده شده بود؛ که در سال ۱۳۱۳ خورشیدی، همزمان با جشن‌های هزاره‌ی فردوسی، به نام این سراینده‌ی بزرگ و پرآوازه‌ی کشورمان آراسته شد.

دبیرستان فردوسی تبریز در مدت یک سده زندگیِ خود، بزرگان بسیاری را در پهنه‌های گوناگونِ علمی، ادبی، فرهنگی و سیاسی در دامن خود پرورانده است و پرورش‌یافتگان مکتب دبیرستان فردوسی در طول این دهه‌ها نه‌تنها در درون کشور، بلکه در گوشه‌گوشه‌ی جهان مصدر خدمات بی‌شمار بوده‌اند.
دبیرستان فردوسی تبریز در دوران هشت سال جنگ تحمیلی بیش از ۱۰۰ شهید به پیشگاه مام میهن پیشکش کرد.












برگرفته از :‌ خبرگزاری ایرنا
گزارش : مینا بازگشا (خبرنگار ایرنا در تبریز)
گزینش و چیدمان تصویرها و ویرایش : امیریاشارفیلا

دوشنبه 27 اردیبهشت 1395 ساعت 16:05  
 نظرات